نه غزه ، نه لبنان ، جانم فدای ایران
بیداری پایگاه درفش کاویانی در راه مبارزه با خرافات و ننگ و جنایات 1400 ساله دین و 400 ساله مذهب و 31 ساله حکومت ننگین و خودکامه و پر ازفساد و جنایت آخوندی - یک مسلمان ایرانی تنها از این جهت مسلمان است که پدرش مسلمان بوده است و پدر او نیز بهمین دلیل مسلمان بوده که پدری مسلمان داشته است و پایان این خط زنجیر به زرتشتی فلک زده ای می رسد که با شمشیر عرب لا اله الله گفته بود !! بی آنکه حتی معنی آنرا دانسته باشد!! شجاع الدین شفا - تولدی دیگر -
خدایا ایران را از دروغ و دشمن و خشکسالی حفظ کن - دعای داریوش بزرگ برای ایرانیان همه زمانها

.

هیچکس حقایق مذهبی را بخوبی آنهائی که توش خردگرائی را از دست داده اند نمی فهمند - ولتر

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

مقایسه قوم سامی (اعراب ) با آریائیها


مقایسه خصوصیات اخلاقی آریائی ها با نژاد سامی (اعراب):

اسلام یک دین سامی است و لذا بسیاری از خصوصیات قوم سامی را دارا است. 
این خصوصیات که حاصل شرایط جغرافیائی / تاریخی و اقتصادی –اجتماعی قوم سامی است – در فرهنگ و هنر و دین آنان نیز تبلور یافته است.

مقایسه قوم سامی با آریائیها:
قوم سامی:  عموما" قومی تند و زود خشم و حساس و تیز است.  اختلاف میان هندی و عرب این حقیقت را آشکار می نماید.
هندی:  که برجسته ترین خصال قوم آریائی را دارد- با همه حساسیت ها و دقت ها و ریزه کاریهایی که در اندیشه و خیالش هست ( و این در مذهب /فلسفه / هنر و موسیقی اش هویداست ) اساسا" انسانی آرام و صبور است.
برعکس قوم سامی ( عربها ):  انسانی است متلاطم / مهاجم / تند / آشفته و نا آرام !!
شادیش تند – خشمش تند- غمش تند- کینه اش مانند قضاوتش تند – جنگش تند- رقصیدنش هم تند آست (رقص عربی )
و... خصوصیات یک عرب عموما" با تندی توام است .
سامی اساسا" قومی تند و سریع و شتابزده است .
موسیقی و رقص عربی نیز (که در بالا اشاره شد) از این خصوصیت او حکایت می کند- در این مورد مشهورترین و جهانی ترین ترانه عرب ( یا مصطفی یا مصطفی ... ) را می توان بیاد آورد (چقدر آهنگهایشان تند نواخته میشه)

اضافه شده خودم از روی بعضی مقالات و کتابهای مستند:
غذاهای عربی:  سخت و تلخ و بد بو و بعضا" متعفن است ( اعراب هنوزم سوسمارمتعفن و گوشت سخت را میخورند!!)
 سوسمار ها را از حفره های بیابانهایشان بیرون کشیده تکه تکه کرده و لای پلو میگذارند و میخورند یعنی سوسمار پلو میخورند!! ( این پلو را هم بعد از حمله به ایرانیان از ما یاد گرفتند / عکسهایش را تماما" دارم!!)
غذاهای ایرانی:  تماما" نرم و شیرین و خوشمزه هستند
میوهایشان : فقط خرمای گرم است حتی از میوه های ناحیه گرمسیری که موز و نارگیل است درآنجا خبری نیست
میوه های ایرانیان:
همه جور میوه خوشمزه در این مملکت پیدا میشود رنگ و ارنگ و گوناگون :
 انجیز- هلو- زالزالک سیب- انار- گیلاس-گلابی و ...
وسعت جغرافیائی عربستان: همگی میدانیم عربستان چند کیلو متر است
وسعت جغرافیائی ایران:اینرا هم میدانیم ایران چقدر بزرگتر است از عربستان
آب و هوای عربستان: گرم و خشک و سرزمینی بدون آب آشامیدنی گوارا (آب را هنوز هم از خارج میآورند)
عربستان سرزمین پر از سنگ و بدون خاک است ( خاک را هم از خارج وارد میکنند)
آب و هوای ایرانمان: دارای چهار فصل متنوع هستیم با انواع خاکهای خاصلخیز برای کشت و زرع

اعراب همه چیزشان غلط و شتابزده و ترسناک است همه چیزشان!!
غذاهای ایرانیان:
باقالی پلو لوبیا پلو و انواع خورشهای نرم و لطیف و غیر متعفن است.
نام کشورشان هم کوتاه و سه حرفی و  تند ادا میشود: عرب
نام کشورمان :  دارای 5 حرف و کشیدگی دارد: ایران
نژاد ایرانیان: آریائی
نژاد اعراب: سامی (کوتاه و شتابزدگی اینجا هم است!!)

اسم های آریائی در تلفظ آرام / سنگین (نرم و لطیف) خاطر جمع و با دوام هستند مانند:
جمشید -  داریوش -  سیروس – مهرداد – اشکانیان – هخامنشیان و ...
اما اسامی سامی را باید زود تلفظ و زود تمام کرد!!
راحت و آرام و با دوام و طمانینه نمی توان آنرا تلفظ کرد!!
( انگار کسی همیشه دنبالشان کرده در همه چیز عجله دارند)
به مقایسه و معادل کلمات زیر توجه کنید:
  • عربی: قلم
  • فارسی:کلک
  • عربی: ورق
  • فارسی: برگ
  • عربی: عنق
  • فارسی گردن
  • عربی: نسب
  • فارسی: تبار
  • عربی: شجر
  • فارسی: درخت
  • عربی: عمل
  • فارسی: کردار
  • عربی: فوق
  • فارسی: فرازعربی: طرف
  • فارسی: سوی – سمت
  • عربی: قسم
  • فارسی : سوگند
  • عربی طیران:
  • فارسی پرواز
  • عربی:غنم
  • فارسی: گوسفند

** زبان فارسی نرم و لطیف است (همانطور که در بالا گفته شده ) و معلوم است از مردمی در ناحیه چهارفصل کره زمین است.  و عربی زمخت و خشن و زبر است و معلوم است زبانی از مردمی در ناحیه گرمسیری کره زمین است.

** اعتقادات:
هم آریائی و هم سامی معتقدند که در پایان هردوره یک مرد بزرگ و یک منجی ظهور خواهد کرد.
فرق این دوره ها:
این دوره نزد آریائی ها هزار سال است و نزد سامی ها(اعراب) صد سال
 ( این عربها میخواهند تند کارها را تمام کنند گویا کسی دنبالشان کرده)
*  بطور کلی مقایسه اختلافات: 
 سامی مطلق اندیش و مطلق بین استو آریائی ها نسبی بین و نسبی اندیش است .
سامی یک بعدی است و آریائی ها چند بعدی فکر میکنند
بقول نیکل سون:
سامی درخت را می بیند و نه جنگل را اما آریائی ها هم جنگل را میبینند و هم درخت را

*مقایسه دو پهلوان ایرانزمین و پهلوان عرب:
پهلوان ایرانیان:
رستم  فرخزاد و رستم دستان (هردو جوانمرد)
پهلوان عرب:
خالد بن ولید – پهلوان خشن و تند و خونریز

** تجلی همین تفاوت را روحی و معنوی را می توان در ادبیات داستانی اقوام آریائی و سامی نیز مشاهده کرد.
 مثلا": لیلی و شیرین:
لیلی پرورده جامعه ای است که عاشق شدن و دلباختن را آغاز انحراف و فحشا می داند !!
در محیطی اینچنین دشوار یک لبخند محبت آمیز دختر گناه کبیره و یا داغ ننگی بر جبین حیثیت افراد خانواده قبیله می تواند باشد!! اما در دیار شیرین:  منعی برای معاشرت و مصاحبت زن و مرد نیست. 
پسران و دختران هم مینشینند و با هم به گردش و شکار می روند و با هم در جشن ها و میهمانی ها شرکت می کنند .
قیم و سرپرست شیرین زنی است از جنس خودش:
 آشنا با دلداگی و حالات عاطفی دختران جوان
 اما وضع لیلی چنین نیست:
او محکوم محیط حرمسرائی تازیان است و جرایمش بسیار:
یکی آنکه زن بدنیا آمده و چون زن است از هر اختیار و انتخابی محروم است!!
گناه دیگرش :  زیبائی و زندگی در محیطی است که بجای تربیت مردان به محکومیت زنان متوسل می شوند و برای آنکه کار عاشقی به رسوائی نکشد لیلی را از درس و مدرسه محروم می کنند تا چشم مرد به رسوائی نکشد لیلی را از درس و مدرسه محروم می کنند.  تا چشم مرد به جمالش نیفتد (بیچاره دختری که در عربستان بدنیا بیآید)
در دیار لیلی حکومت مطلق با خشونت است و مردانگی به قبضه شمشیربسته است حتی به مراسم لطیفی چون خواستگاری هم با طبل و جنگ و تیر و خدنگ می روند !!
اما در فضای داستان شیرین:
ارزش ها بکلی متفاوت است .
 در دیار لیلی اثری از مدارا و مردمی نیست همه خشونت و عقده گشائی است.
در سرزمین شیرین:
مداراست و مردمی و ملاطفت و گذشت.
فرق بین پیامبران سامی و آریائی (نیز چنین است):
داستان پیغمبران آریائی داستان اندیشیدن / گوشه گیری / عشق ورزیدن پنهان و ریاضت آرام و خاموش است. 
نمونه اش: بودا و زردشت
داستان پیغمبران سامی:
اما داستان خون و جهاد و قیام و کشتار و در هم کوبیدن است.
نمونه اش: موسی و محمد
(عیسی این میان مرد بسیار مهربانی بوده / اگرچه اوهم خود آزار بوده7
(بن مایه های این قسمت:
از: بازشناسی هویت ایرانی – اسلامی از علی شریعتی ص 265-277
سیمای دو زن (براساس داستان شیرین و لیلی نظامی گنجوی) از: علی اکبر سعیدی سیرجانی ص 7-34
مقاله نادر نادرپور در تفاوت عرفان ایرانی با ادیان سامی (یهودیت/مسیحیت و اسلام) و تفاوت ادیان سامی با ادیان آسیائی (برهمائی/بودائی و زردشتی) – نشریه مهرگان شماره 3 – پائیز 72 ص 42-43 و 45
نه شرقی نه غربی /انسانی عبدالحسین زرین کوب ص7)
بنابراین:
اسلام بخاطر سرشت سامی خود – اساسا" دینی خشن /تند و مهاجم است.
 بطور مثال :
اینکه در قران آنهمه به جهاد و قتال تاکید شده برای اینست که :
اسلام خیر را اساسا" در شمشیر میبیند و در نگاهش قدرت و شوکت تنمها در سایه شمشیر بدست میآید!!
الخیر کله فی السیف و تحت ظل السیف و الاتقیم الناس الا با لسیف!!
*** محمد بن عبدالله معتقد بود:
من با شمشیر فرستاده شده  ام و آنچه نیکوست در شمشیر و با شمشیر است ... من فرستاده شده ام تا درو کنم نه بکارم!!
 
ولی زردشت چه کاره بود و چه میگفت:
زردشت همیشه از کاشتن حرف زده / اصلا" زردشت شغلش هم کاشتن بوده و دهقان بوده)

بن مایه های این قسمت:
از: البیان و البیین جاحظ جلد 1 ص159 تاویل مختلف الحدیث ابن قتیبه : جلد 4 ص 149 تفسیر طبری و سوره الحجرآیه 14 و سوره البروج آیه 32 و سیمای محمد از علی شریعتی ص 80

و یا بهشت زیر سایه شمشیرهاست!! شمشیر ها کلید بهشت اند
( ازنهج الفصاحه سخنان حضرت محمد ص 115 - حدیث 576 و ص 280 حدیث 1787

در دنباله سخن:
چنین عقیده هائی بیانگر اهمیت قهر و خشونت و نقش شمشیر در استقرار قهر و خشونت و نقش شمشیر در استقرار و قوام اسلام است.
در خاتمه سخنی از عایشه زن پیغمبر که نیز او تاکید میکند:
چشم پیغمبر بر هیچکس نمی گریست !! وقتی غمش سخت می شد ریش خود را می گرفت (دلش چقدر سنگ بوده)
(بن مایه های این قسمت:
تاریخ طبری جلد 3 ص1092
و همچنین مقایسه کنید با سیمای محمد از دکتر علی شریعتی صفحه 55

برداشت:
از کتاب ملاحظاتی در تاریخ ایران
از علی میرفطروس

 این مطلب به تاریخ پنج شنبه اورمزد شید 2 اردیبهشت ماه 2569شاهنشاهی برابر با
2اردیبهشت ماه 1389شمسی تحمیلی تازی و تازی پرستان نوشته شد.