۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه
یکی از دلایل پنهانی وقوع انقلاب سال 57
یکی از دلایل پنهانی وقوع انقلاب سال 57
(وضعیت علم و دانش در ایران اسلامی ، شیعی ، آخوندی در زمانهای گذشته ای مثل دوران قاجاریه)
... مدرسه ها خوبند لکن مدارس هم در ایران عوض اینکه به مملکت و ملت فایده بدهند مرکز یک بلای بزرگ در ایران است!!, جوانان بیست و پنج و سی ساله و کمتر و بیشتر به اسم طالب علم در حجرات مسکن میکنند ، در تحصیل علم و عدم آن و فهم و عدم آن آزاد و مختارند – از سد نفر یکی در خیال تحصیل علم نیست ، احدی در مقام تهذیب اخلاق این جمع نیست و بهر وسیله است از پدرشان و از مردم باسم خمس و زکوت و احسان و غالبا" بضرب مشت و چماق و تهدید ، مایه عیش بدست آورند و باختیار خود مشغول عیش میشوند!!
غالبا" چماق های خیلی درشت و بعضی خنجر و تپانچه دارند غالبا" در خود مدرسه دو دسته و سه دسته شده برای دخل یا تقدم و تاخر در جلوس و مشی یا برای ترویج و تقویت این آقا و آن آقا بتحریک خود آقایان به سر و کله هم میکوبند و هر جمعیت یا تمام اهل یک مدرسه قلچماق و لشگر یک نفر ملا هستند که او از اینها و اینها از او نفع می برند یعنی او میگوید و اینها مشت و چماق بکار برده مردم را میترسانند – از اعیان و بزرگان و صاحبان ثروت و موقوفات و غیر ها به آقا میرسانند او صاحب ثروت و ضیاع و عقار میگردد و بانیان هم گاهی از آنچه دست آورده میدهد. اینان حاضرند برای اینکه هر کس بافعال اقا اعتراض کرد یا او حکم و سند حق یا ناحق بکسی داده ، تمکین نشد یا حکام و امرا اطاعت لازم را به آقا نکردند یا یکی از صاحبان مکنت ، توقع آقا را بجا نیآوردند این لشگر دست و پنجه نرم میکنند و هرکس را بزنند و زخمدار کنند و بکشند
و آن را تقویت شریعت مینامند !! , غالبا" با مامورین دولت سروکار دارند که آنها را خرد میکنند !!
بدبختانه غالبا" آنان هم خرد کردنی هستند!! بسیار است که یکی دزدی کرده ، آدم کشته ، هر فساد کرده ، بزن و بچه مردم متعرض شده ، مال مردم را برده و خورده و پنهان کرده و بدروغ میگوید مفلسم و همینکه خود را بمدرسه انداخت و ملتجی این آقایان ساخت نه قضات شرع میتوانند کاری بکنند زیرا لشگر خودرا میرنجانند و نه حکام عرف و نه مامورین دولت ، زیرا فتنه و آشوب بر پا میشود و غوغای واشریعتا بلند میشود. چه حق ها از میان میرود و چه نا حق ها جاری میگردد!!
این است وضع تحصیل علم در ایران ( اسلامی ، شیعی و آخوندی ) آنروز و کسانی هم که در تحصیل علم بسر میبرند با ترتیب هشتصد یا هزار سال قبل با غبارات مشکله و اصطلاحات مغلقه ، عمری در بحث الفاظ بسر برده اصول فقه را در فرضیات که در ظرف سد سال یکدفعه اتفاق نمی افتد بکار میبرند و حتی از اوضاع عالم و هبوط عالم اسلامی هم خبر ندارند و همچنین تصرف اجانب در جان و مال و زمین اکثر بلاد اسلام هم بی خبر و حتی از راه نگاهداری حوزه های اسلام هم بی اطلاع
( ببینید حتی مسائل و قوانین دینی خود را حتی نمیدانند ) اطفال بیچاره را خاک بر سر و بی تربیت بزرگ می کنند.
* و اینگونه بود که این اطفال در حالیکه قوانین وجدانی و انسانی را نخوانده و از اون دین غلطشان هم بی اطلاع و از علم و دانش روز هم بدلیل وجود احکام غلط و ضد و نقیض اسلام و بعدم شیعه و بعد به سبب گردن کلفت آخوند و بی وجدانی هایش که ذکرش رفت بزرگ شدند و پدر و مادر شدند و بعد فرزندانی را به سهم خود بزرگ کردند تا نوبت به پدر بزرگ و مادر بزرگان ما رسید و آنها مادران و پدران ما و آنها هم جوانان سال 57 را بزرگ کردند در نتیجه وقوع یک مصیبت شوم را به نام انقلاب 57 میشود نتیجه گیری کرد.
برگرفته از نسک:
خاطرات حاجی سیاح
به قلم حمید سیاح فرزند ایشان
در دوره مخوف مشروطیت در ایران
******************************************
چهارشنبه تیر شید 11 آبان / 2570 شاهنشاهی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
درود بر شما بانوی محترم.
پاسخحذفبا سپاس از شما.
پاسخحذفاگه عضو سایت بالاترین نیستید ایمیلتون رو بدید تا براتون دعوت نامه بفرستم.
دعوت نامه ارسال شد.
پاسخحذف